dokhtaroone
سلام.به وبلاگ من خوش اومديد.اميدوارم ازش خوشتون بياد.لطفا نظر دادن رو فراموش نكنيد.
روز به این مقاله و خبر برخورد کردم و برام جالب بود که آدمی با داشتن معلولیتی جدی این همه موفق میشه و خیلی از ماها با یه ناراحتی کوچیک حسابی قافیه رو می بازیم
این آقا همین جاست تو همین شهر و با همین شرایطی که همه ما داریم زندگی می کنیم ..ولی اون کجا و خیلی از ماها کجا
اون فهمیده که زندگی ارزش داره
به این که کاری شدنی هست اعتقاد و ایمان داره
وقتي ايمان داشته باشي كه كار شدني است (،ايماني حقيقي)،فكرت راههاي انجام اونو پیدا خواهد کرد .
گرانترین وکیل ایران اصلا پروندههایش را نمیبیند
او گرانترین وکیل ایران است. یکی از مهمترین پروندههای تاریخ قضائی ایران را وکالت کرده و بیشترین حقالوکاله را گرفته است؛ چیزی در حدود یک و نیم میلیارد تومان.
علی صابری (وکیل نابینا) از آن دست آدمهایی است که مفهوم معلولیت و توانایی را در ذهن بههم میریزد. او توانسته با پشتکار و اعتماد به نفس، به هر چیزی که به آن معلولیت میگویند، غلبه کند و در حرفه خودش یکی از جنجالی ترینها باشد.
دفتر وکالت علی، شلوغ است. دارد لایحه را به یکی از موکلاناش دیکته میکند. همه، با وقت قبلی آمدهاند. علی فقط بعدازظهرها دفتر است. هیچکس از دیدن وکیل نابینا تعجب نمیکند، این روزها علی دیگر برای خودش اسم و رسمی دارد و همه از معلولیتاش و موفقیتهای عجیب و غریبش باخبرند.
سر علی صابری، شلوغ است و در زمانی که همه به خاطر هزینه بالای وکالت از آن فراریاند، یک وکیل نابینا این همه مشتری داشته باشد جالب است؛ «نمیدانم شاید به خاطر پرونده هموفیلیهاست. البته من برای به دست آوردن مقام و مرتبه فعلیام خیلی زحمت کشیدهام. حقیقت این است که مردم ایران زیاد اهل وکیل گرفتن و کارها را به دست وکیل سپردن نیستند و بیشتر ترجیح میدهند خودشان کارشان را انجام دهند و پول وکیل را هم در جیب بگذارند.
آنهایی هم که یک وکیل میگیرند، ترجیح میدهند پولشان را به وکیلی بدهند که هم سابقه زیادی داشته باشد، هم سن و سالش بالا باشد و هم مشکل خاصی نداشته باشد. خودتان ببینید در چنین شرایطی، مطرح شدن برای یک وکیل نابینای سی و چند ساله چقدر دشوار است؟ قضات حالا دیگر مرا شناختهاند و از دیدن من و همراهم در دادگاه تعجب نمیکنند. دفاعیات شفاهی را من انجام میدهم و مسائلی که نیاز به خواندن یا نوشتن دارد، همکارم انجام میدهد.
با نا بیناییام هیچ مشکلی جز رفتارهای ناپسند برخی همکاران ندارم، البته این را به گردن فرهنگ جامعه میگذارم؛ جامعهای که به معلول به عنوان یک پدیده مینگرد و از پیشرفت او تعجب میکند و در برخی شرایط متاسفانه به او حسودی میکند
نظرات شما عزیزان:
اینجانب تازه در ابتدای راه هستم و شاید از نظر شما اساتید ، دانشجوی حقوق بودن راه نباشد و استارت باشد.
خواستم به جناب صابری عزیز بگویم که 29 سال دارم. هنگامی که میخواستم برای بار دوم به دانشگاه بروم و حقوق بخوانم (البته اینبار به انتخاب خودم) خیلی ها مرا نا امید کردند و گفتند تو نمی توانی ، آزمون سخت است ، تو فنی خواندی و انسانی عربی دارد و ادبیاتهای سنگین !!!
آن زمان هنوز شما را نمی شناختم وگرنه جواب دندان شکنی به ایشان میدادم.
با همه سختی ها و مشکلات مالی دوباره درس خواندم و هم دانشگاه دولتی و هم آزاد قبول شدم.
در راه سنگریزه های زیادی وجود داشت اما به قله که رسیدم به تمام سنگریزه هایی که پایم را خراشیدند نگاه کردم و لبخند پیروزمندانه ای زدم.
پیامی که میفرستم جهت درد و دل است و با شما موافقم که چشم آخرین ابزار استفاده وکیل است.
قلب پاک یک وکیل برای دفاع از حق و حقیقت بیشتر به کار می آید تا چشمان بسته شان بر روی حقیقت.
سالهاست که هم کار میکنم و هم درس میخوانم و مدتهاست که با وکلای زیادی کار میکنم.
کاش وکلای دیگر مثل شما ونشی شان را بازوی خود می دانستند نه ....
خدا رو شکر احساس موفقیت میکنم و خوشحالم وارد عرصه ای شده ام که شما را الگوی خود قرار خواهم داد.
امیدوارم پیامم به دستتان برسد و هانطور که من از متن شما لذت بردم شما هم حس خوبی به پیامم داشته باشید.
با تشکر از وقتی که در اختیارم قرار دادید.
نسیبه عالمی
دانشجوی ترم 3 حقوق دانشگاه تهران شمال
منشی دفتر حقوقی
Power By:
LoxBlog.Com |